اللهم صل علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم
بسم الله الرحمن الرحیم
یاالله یارحمن یارحیم یامقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک
سلام انشاالله حال دلتون خوب باشه
دعاتوسل دعاندبه دعاعهد دعا فرج
اللهم عجل لولیک الفرج
شرایط دعا کردن
اول: اعتراف به گناهان، دوم : شکر نعمتها؛ سوم: صلوات بر محمد و آل محمد، چهارم: دعا کردن و حاجت خواستن؛ پنج : صلوات بر محمد و آل محمد .
اگر دعایتان مستجاب شده مواظب سه حالت باشید.
اول: آن که عجب نکنی و نگویی من معلوم میشود آدم خوبی هستم که دعایم مستجاب شد زیرا عجب و خودپسندی باعث فساد عمل و غلبه بر شیطان است.
دوم: شکر و حمد خدا نمایی که تفضل کرد بر تو به اجابت دعای تو، بلکه مستحب است دو رکعت نماز شکر به جا آوری.
محمدتقی بهجت
سوم: همین که دعای تو مستجاب شد ترک
ان حرف کـه از دلت غمی بگشاید
در صحبت دل شکستگان میباید
هر شیشه کـه بشکند ؛ ندارد قیمتجز شیشه دل کـه قیمتش افزاید . . .
داستان کوتاه امید به زندگی.
مدت زمانی پیش دریکی ازاطاقهای بیمارستانی دومرد که هر دو حال وخیمی داشتند بستری بودند یکی ازآنها اجازه داشت هر روز بعداز ظهر به مدت یک ساعت به منظورتخلیه ششهایش ازمایعات کنار تنها پنجره اطاق بنشیند اما مرد دیگر اجازه تکان خوردن نداشت وباید تمام اوقات به حالت درازکش روی تخت قرارگرفته باشد. دو مرد برای ساعتی با هم حرف میزدند ازهمسرانشان، خانه وخانواده شان. شغل ودوران خدمت سربازی وتعطیلاتشان خاطراتی برای هم نقل
معنی دعا: دعا یعنی صدازدن و مدد خواستن در حل مشکلات از خالق خود. دعا کردن یکی از بهترین اعمالی است که هم خداوند کریم در قرآن و هم پیامبر اکرم(ع) و امامان معصوم(ع) سفارش بسیار نمودهاند.
آیات قرآن راجع به دعا کردن ۱. (اعراف آیه ۸۰): برای خدا نامهای نیک است پس او را به وسیله آنها بخوانید و دعا کنید. ۲. (غافر آیه ۶۰): مرا بخوانید و درخواست کنید تا پاسخ دهم. ۳. (انعام ۵۳): ای پیامبر نباید آنان را که هر صبحگاه و شبانگاه خدا را میخوانند از پیش خود برانی. ۴. (فرقان ۷۷): ای رسول من بگو اگر به سوی خدا متوجه نشوید و دعا نکنید پروردگارم به شما اعتنا نخواهد کرد.
پر نقش تر از فرش دلم بافته ای نیست
از بس کـه گره زد بـه گره حوصله ها را
یکبار هم ای عشق من از عقل میندیشبگذار کـه دل حل بکند مسئله ها را . . .
پادشاهی از زندگی خود راضی نبود اما علتش را نمی دانست. روزی در کاخ قدم می زد که از آشپزخانه، صدای ترانه ای را شنید. به دنبال صدا، پادشاه متوجه یک آشپز شد که روی صورتش برق سعادت و شادی دیده می شد و آوازخوانی میکرد. پادشاه بسیار تعجب کرد و از آشپز پرسید: چرا اینقدر شاد هستی؟ آشپز جواب داد: قربان، من فقط یک آشپز هستم، اما تلاش می کنم تا همسر و بچه ام را شاد کنم. ما خانه ای حصیری تهیه کرده ایم و به اندازه کافی خوراک و پوشاک داریم. بدین سبب من راضی و خوشحال هستم. پادشاه با