توت فرنگی

توت فرنگی

حیاط خلوت من
توت فرنگی

توت فرنگی

حیاط خلوت من

دیوانه

نیمه شب دیوانه ای گریه می کرد و با خود می گفت: ای عالمیان، من بگویم که این عالم چیست؟ این عالم مانند جعبه ای در دار است که ما درون آن زندگی می کنیم و از نادانی و جهل خود هرلحظه وسوسه و سودای جدیدی در سر خود می پرورانیم. وقتی که اجل سر این جعبه را باز کند هر کسی که بال و پرش در اثرجهل و آز و غرور کمتر سوخته باشد می تواند به بالا بپرد و به ازل برسد و کسی که بال و پرش بیشتر سوخته باشد عاجز و درمانده در درون جعبه خواهد ماند و قدرت پرواز نخواهد یافت. قبل از آنکه در جعبه این دنیا را باز کنند مرغ همت خود را بال و پر بده و تلاش کن تا همتت رشد کند و عقل و جانت را جلا بده و مانند مرغ بال و پر خود را پرورش بده و آماده پریدن شو..

گور کن

مرد گورکنی بود که عمر طولانی داشت و کارش گور کندن برای اجساد بود. روزی شخصی از او پرسید: «تو که هفتاد سال گور کندی در زیر این قبرها چه عجایبی دیدی؟». مرد گورکن جواب داد: «چیز عجیبی که من دیدم سگ نفسم بود که هفتاد سال گورکندن مرا دید اما یک ساعت نمرد و خاموش نشد و یک لحظه از من فرمان نبرد.